مبانی نظری وپیشینه تحقیق نارساخوانی



توضیحات: فصل دوم تحقیق کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)


توضیحات: فصل دوم تحقیق کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)































































































































همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو تحقیق































































































































توضیحات نظری کامل در مورد متغیر































































































































پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه































































































































رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب































































































































منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)































































































































نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc































































































































قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
اولین اشاره به اصطلاح نارساخوانی توسط یک پزشک آلمانی به نام "برلین[1]"(1872) صورت گرفت. وی این اصطلاح را برای توصیف یک فرد بزرگسال مبتلا به نارساخوانی اکتسابی به کار برد که در این مورد فرد به دنبال آسیب مغزی[2]، توانایی خواندن خود را از دست داده بود. برلین همچنین بیان کرد: "اگر نقص در خواندن حروف چاپی شدید باشد، آن اختلال نارساخوانی است. در واقع نارساخوانی عضوی از خانواده بزرگ اختلال های زبانی یا "آفازیا[3]" است که با مشکلاتی مانند اختلال در درک یا تولید زبان بیانی[4] یا هر دو مشخص می شود". مدت کوتاهی پس از کشف برلین، در سال ۱۸۷۷، اصطلاح "کوری کلمات" توسط یک پزشک دیگر به نام کاسمل[5] در توصیف یک بیمار بزرگسال آفازیک[6] که توانایی خواندنش را از دست داده بود، به کار برده شد. کاسمل همچنین معتقد بود که نشانه های فوق مربوط به نقص در ناحیه شکنج زاویه ای[7] چپ مغز می باشد (گاردیولا[8] و ۲۰۰۱؛ شیویتز[9]، ۲۰۰۳). شاید نخستین گزارش درباره بیماران مبتلا به کوری کلمات به سال ۱۶۷۶ باز گردد، زمانی که جان اسمیت[10] پزشک آلمانی، افرادی را مشاهده کرد که پس از ضربه[11]، تومور[12] یا صدمه مغزی، توانایی خواندن خود را از دست می دادند، در حالی که پیش از بروز آسیب مغزی چنین توانایی را داشتند؛ چیزی که بعدها به عنوان "ناخوانی اکتسابی[13]" از آن نام بردند (به نقل از شیویتز، ۲۰۰۳). بدین ترتیب شارکوت[14] (۱۸۸۷)، اصطلاح الکسیا را به عنوان فقدان کامل توانایی خواندن تعریف کرد. سرانجام بت من[15] (۱۸۹۰)، الکسیا یا دیسلکسیا را به عنوان شکلی از یادزدودگی کلامی[16] نام برد که در آن فرد مبتلا، حافظه مربوط به معنای قراردادی[17] نمادهای ترسیمی[18] را از دست می دهد.

کار دجرین[19] (1892) در زمینه نارساخوانی بسیار ابتکاری بود. وی علت مشکلات خواندن را مربوط به آسیب در لب آهیانه ای و بخش های میانی و پیشین لب پس سری چپ می دانست. به طور کلی در این زمان به نارساخوانی به طور اساسی به عنوان یک ناتوانی با منشا عصب شناختی نگاه می کردند که از راه یک آسیب مغزی ایجاد می شد، آنچه امروزه به طور معمول به عنوان نارساخوانی اکتسابی نامیده می شد؛ در حالی که نارساخوانی می تواند در طول رشد کودک نیز گسترش یابد؛ بنابراین به منظور کشف نارساخوانی تحولی، وجود پزشکان یا معلمانی که به تحول شناختی کودکان و نوجوانان توجه خاصی داشتند، ضروری به نظر می رسد (به نقل از گاردیولا، 2001).

شروع توجه به نارساخوانی تحولی بیش از یک صد سال قبل در انگلستان رخ داد. در پایان قرن نوزدهم جو علمی در انگلستان که از راه فرهنگ پیشرفته دانشگاهی، کنجکاوی هوشمندانه محققان و منابع غنی انسانی، اقتصادی و حرفه ای بزرگ تغذیه می شد، در این زمینه بسیار تحریک کننده بود. نارساخوانی تحولی برای اولین بار در یکی از مجلات تخصصی و در میان بیشتر متخصصان به خصوص چشم پزشکان مطرح شد. به این دلیل در طول مراحل اولیه مطالعه نارساخوانی تحولی، این اختلال همواره به عنوان یک اختلال مربوط به سیستم بینایی توصیف می شد. در بیست و یکم دسامبر 1895، یک جراح بینایی اسکاتلندی به نام جیمز هنشل وود[20] مقاله ای درباره حافظه دیداری و کوری کلمات منتشر کرد. این مقاله الهام بخش پرینگل مورگان[21]، پزشک، برای توصیف موردی یک پسر 14 ساله باهوشی بود که نمی توانست خواندن را یاد بگیرد. مورگان این پسر نوجوان را این گونه توصیف کرد: "او همیشه یک پسر باهوش و چابک بود که در هیچ زمینه ای مشکل نداشت به جز این که به رغم تلاش بسیار معلمان در مدرسه و حتی در خانه، فقط می توانست کلمات تک هجایی[22] را بخواند. او در خواندن اشکال و در محاسبات ریاضی عملکرد خوبی داشت. معلمان معتقد بودند که در صورت دریافت آموزش مناسب، او می تواند به یک دانش آموز بسیار موفق در مدرسه تبدیل شود. مورگان بیان کرد: "کوری کلمات" که پیش از این توسط محققان به کار می رفت، در واقع نوعی اختلال تحولی می باشد که ممکن است در کودکانی که از دیگر جهات سالم هستند، نیز بروز کند. مطالعه اختصاصی مورگان در این زمینه آغازگر مرحله تشخیص افراد نارساخوان بود که توسط گروه دیگری از متخصصان چشم پزشک مانند توماس و فیشر[23] (1950) و کالینز و استیفنسون[24] (1907) نیز پیگیری شد. بدین ترتیب بعدها از مورگان به عنوان پدر نارساخوانی یاد شد (به نقل از خسروجاوید، 1387).




[1] Berlin

[2] Brain Lesion

[3] Aphasia

[4] Expressive Language

[5] Kausmal

[6] Aphasic

[7] Angular Gyrus

[8] Guardiola

[9] Shaywitz

[10] Schmidt

[11] Stroke

[12] Tumor

[13] Alexia

[14] Charcot

[15] Bateman

[16] Verbal Amnesia

[17] Conventional Meaning

[18] Graphic Symbols

[19] Dejerin

[20] Hinshelwood

[21] Morgan

[22] Monosyllabic

[23] Thomas & Fisher

[24] Collins & Stephenson
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود

مبانی نظری


پیشینه تحقیق


نارساخوانی